دیدگاه اهل سنت پیرامون آیه ی تبلیغ (1)
خداوند متعال در سوره مبارکه مائده می فرماید:
(1)؛
ای پیامبر! آن چه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، (به مردم) برسان! و اگر انجام ندهی، رسالت او را انجام نداده ای! خداوند تو را از (خطرات) مردم، نگاه می دارد.
آیه تبلیغ و بزرگان اهل سنّت
شمار فراوانی از بزرگان اهل سنّت در آثار و نوشته های خود آورده اند که شأن نزول این آیه، واقعه غدیرخم است. برخی از این دانشمندان عبارتند از:1. ابوجعفر محمّد بن جریر طبری، متوفای 310 هـ.ق.
2. ابن ابی حاتم، عبدالرحمان بن محمّد بن ادریس رازی، درگذشته 327 ه.ق
3. ابوعبدالله حسین بن اسماعیل محاملی، متوفای 330 ه.ق.
4. ابوبکر احمد بن عبدالرحمان فارسی شیرازی درگذشته 407 ه.ق.(2)
5. ابوبکر احمد بن موسی بن مردویه اصفهانی، متوفای 410 هـ.ق.
6. ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی، متوفای 430 هـ.ق.
7. ابوالحسن علیّ بن احمد واحدی، متوفای 468 هـ.ق.
8. ابوسعید مسعود بن ناصر سجستانی، درگذشته 477 هـ.ق.
9. ابوالقاسم عبدالله بن عُبیدالله حاکم حَسکانی.
10. ابوبکر محمّد بن مؤمن شیرازی، نگارنده کتاب ما نزل فی علیّ و أهل البیت.
11. ابوالفتح محمّد بن علیّ بن إبراهیم نطنزی، درگذشته حدود سال 550 هـ.ق.
12. ابوالقاسم علیّ بن حسن ابن عساکر دمشقی، درگذشته 571 هـ.ق.
13. ابوالقاسم محمّد بن طلحة نصیبی شافعی، درگذشته 652 هـ.ق.
14. فخرالدین محمّد بن عمر رازی، درگذشته 653 هـ.ق.
15. عزّالدین عبدالرّزاق بن رزق الله رسعنی موصلی، متوفای 661 هـ.ق.
16. نظام الدین حسن بن محمّد نیشابوری، صاحب تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان.
17. سیّدعلی بن شهاب الدین همدانی، متوفای 786 هـ.ق.
18. نورالدین علیّ بن محمّد ابن صبّاغ مالکی، متوفای 855 هـ.ق.
19. بدرالدین محمود بن احمد عینی، متوفای، 855 هـ.ق.
20. جلال الدین عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، متوفای 911 هـ.ق.
21. قاضی محمّد بن علی شوکانی، متوفای 1250 هـ.ق.
22. سیّدشهاب الدین محمود آلوسی بغدادی، متوفای 1270 هـ.ق.
23. شیخ سلیمان بن إبراهیم قُندوزی حنفی، متوفای 1293 هـ.ق.
ما متن بسیاری از روایاتی را که این افراد در کتابهای خود نقل کرده اند، در موسوعه بزرگ نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار در بخش حدیث غدیر آورده ایم. (3)
شأن نزول آیه تبلیغ و برخی از روایات معتبر
روایات معتبر بسیاری شأن نزول این آیه را واقعه غدیر خم ذکر کرده اند که ما بخشی از آن ها را می آوریم.1. روایت حبری
حبری این گونه نقل می کند:حسن بن حسین، از حبّان، از کلبی، از ابوصالح نقل می کند که ابن عباس درباره این آیه «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»(4) گفت: این آیه درباره حضرت علی(علیه السلام) نازل شده است.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) (5) فرمان یافت این دستور را که پیرامون او بود، به مردم برساند و تبلیغ کند. به همین دلیل آن حضرت، دست حضرت علی(علیه السلام) را گرفت، سپس فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه. اللهمّ وال من والاه وعاد من عاداه؛(6)
هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست. خداوندا! هر کس او را دوست بدارد، او را دوست بدار و هر کس با او دشمنی کند او را، دشمن بدار.
2. روایت ابونعیم اصفهانی
ابونعیم اصفهانی درباره آیه تبلیغ چنین می گوید:ابوبکر بن خلّاد، از محمد بن عثمان بن ابی شیبه، از ابراهیم بن محمد بن میمون، از علی بن عابس، از ابو جَحّاف و اعمش و هر دو از عطیّه چنین نقل کرده اند:
ابوسعید خدری می گوید: آیه «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ» درباره حضرت علی بن ابی طالب(علیهما السلام) بر پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است. (7)
بررسی راویان
ابوبکر بن خلّاد
جا دارد راویان این حدیث را بررسی نماییم.ابوبکر بن خلّاد همان ابوبکر احمد بن یوسف بغدادی (متوفای سال 359 هـ.ق) است که خطیب بغدادی در کتاب تاریخ بغداد، هم چنین ذهبی در سیر أعلام النبلاء و دیگران به شرح حال وی پرداخته اند.
خطیب بغدادی درباره ابوبکر بن خلّاد می گوید:
او بهره ای از علم، نبرده بود، اما روایاتی که او نقل می کند، صحیح است.
ابونعیم اصفهانی می گوید: او فردی ثقه بود.
هم چنین ابوالفتح ابن ابی فوارس او را ثقه و مورد اعتماد دانسته است. (8)
ذهبی نیز او را با عبارات «شیخ، انسان صدوق و راست گفتار، محدّث و مُسنِد (9) عراق» توصیف کرده است: (10)
محمد بن عثمان
محمد بن عثمان بن ابی شیبه (متوفای 297 هـ.ق) نیز یکی دیگر از راویان این حدیث است. ذهبی وی را این گونه توصیف می کند: «امام، حافظ حدیث و مُسنِد».سپس درباره او می گوید: او روایت ها را جمع آوری و تصنیف نموده است. وی صاحب تاریخ کبیر است. بخت با او یار نبود و از او بدگویی کرده اند. او از مخازن علم بود.
هم چنین نقل می کند که صالح جزره درباره او می گوید: او فرد ثقه و مورد اعتمادی است. ابن عدی نیز می نویسد: هیچ حدیث غیر قابل قبولی از او ندیده ام که آن را ذکر کنم. (11)
البته از برخی از معاصران ابن ابی شیبه نقل شده که او را مخدوش دانسته اند. این افراد عبارتند از عبدالله بن احمد، متوفای سال 290 هـ.ق، ابن خراش، متوفای سال 283 هـ.ق و مطیّن متوفای 297 هـ.ق.
اما به نظر می رسد دلیل بدگویی این افراد از ابن ابی شیبه، وجود اختلاف میان آن ها بوده است. به ویژه میان وی و ابوجعفر مطیّن اختلاف وجود داشته است؛ چرا که هر دو از یک دیگر به بدی یاد می کنند. (12)
از این روست که بسیاری از حافظان حدیث مانند ذهبی تصریح می کنند که سخنان و بدگویی های دو فرد هم عصر درباره یک دیگر اعتباری ندارد.
ابراهیم بن محمّد بن میمون
یکی دیگر از راویان این حدیث ابراهیم بن محمد بن میمون است. ابن حبّان او را در کتاب الثقات در شمار افراد ثقه و مورد اعتماد ذکر می کند. او می نویسد:ابراهیم بن محمد بن میمون کندی کوفی از سعید بن حکیم عبسی و داوود بن زبرقان روایت نقل می کند. احمد بن یحیی صوفی نیز از وی روایت نقل کرده است. (13)
گفتنی است که ما نیز در کتاب های مربوط به راویان ضعیف، ندیده ایم که از وی یاد شده باشد... .
البته برخی به دلیل روایتی که ابراهیم بن محمد در فضایل امیرمؤمنان حضرت علی(علیه السلام) نقل کرده به او خرده گرفته اند که نمونه های این مسأله زیاد است.
برای نمونه ذهبی درباره احمد بن ازهر می گوید: او بی تردید ثقه و مورد اعتماد است. البته نهایت خرده ای که به او گرفته شده، آن روایتی است که در فضیلت علی(علیه السلام) نقل کرده است. (14)
منظور ذهبی روایتی است که احمد بن ازهر از عبدالرزاق، از معمر، از زهری، از عبیدالله بن عبدالله بن عتبه از ابن عباس نقل می کند. او می گوید:
روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به علی بن ابی طالب(علیهما السلام) نگاه کرده و فرمود:
أنت سید فی الدنیا، سیّد فی الآخره، حبیبک حبیبی، و حبیبی حبیب الله، و عدوّک عدوّی، و عدوّی عدوّ الله، فالویل لمن أبغضک بعدی؛
تو در دنیا سَرور هستی. در آخرت سَرور هستی. کسی را که تو دوست داری، من دوست دارم و کسی را که من دوست دارم، خدا او را دوست دارد. دشمن تو، دشمن من و دشمن من، دشمن خداوند است. وای بر کسی که پس از من با تو دشمنی نماید.
حاکم نیشابوری می گوید: این روایت را ابن ازهر در بغداد و در زمان احمد، ابن مدینی و ابن معین، گفته است.
این امر سبب شد که عدّه ای او را تکذیب کنند، اما پس از مدتی برای همگان روشن شد ابن ازهر از این گونه اتهامات به دور است؛ چرا که او جایگاه صادقان را دارد. (15)
شایان یادآوری است که این حدیث داستانی دارد که به خاطر همین داستان است که ذهبی در کتاب میزان الاعتدال فی نقد الرجال، (16) نام احمد بن ازهر و هم چنین نام عبدالرزاق بن همّام را آورده است. (17)
اما بی تردید همان طور که ذهبی و حاکم تصریح کردند احمد بن ازهر ثقه، مورد اعتماد و در زمره صادقان و راستگویان است. عبدالرزاق بن همام نیز از افرادی است که در صحاح شش گانه از او روایت نقل شده و شیخ بخاری نیز بوده است (18) ... اما به گفته این افراد با این حال این روایت دروغ است!!!
ذهبی می نویسد:
وقتی ابوازهر(19) حدیث خود را در باب فضائل حضرت علی(علیه السلام) و به نقل از عبدالرزاق نقل کرد، خبرش به یحیی بن معین رسید. او با گروهی از محدّثان نزد یحیی بودند، یحیی بن معین گفت: این دروغگوی نیشابوری کیست که این روایت را از عبدالرزاق نقل می کند؟!
ابوازهر برخاست و پاسخ داد: او من هستم.
آن گاه یحیی بن معین لبخندی زد و گفت: اما تو دروغگو نیستی. او از این که وی با این کار درستی، روایت را نقل کرده شگفت زده شد و گفت: تقصیر دیگر راویان حدیث است. (20)
بنابراین، راویان این حدیث همه از بزرگان و افراد ثقه مورد اعتماد هستند.
اما تعجب می کنیم که با این حال این روایت، دروغ است!!
ذهبی درباره این روایت می گوید: برای من، بخش پایانی این روایت قابل قبول نیست. (21)
منظور وی از بخش پایانی روایت، عبارت «وای بر کسی که پس از من با تو دشمنی نماید» است!!
البته روشن است که به چه دلیل این عبارت را انکار می کند. اما سؤال این است که با وجود صحّت سند این روایت، چگونه می توان آن را رد کرد؟
برای ردّ این روایت گفته اند: معمر، برادرزاده ای رافضی مذهب داشته است. معمر به وی اجازه داده بود به نوشته هایش دسترسی داشته باشد. به همین دلیل برادرزاده اش این روایت را وارد آثار معمر کرده است.
معمر فردی دارای هیبت بوده که هیچ کس نمی توانسته از او چیزی بخواهد و بگوید که در کتاب های خودش بازنگری کند. به همین دلیل آن چه عبدالرزاق نقل کرده، از نوشته ای است که برادرزاده معمر دستکاری کرده بود. (22)
جالب این جاست که او هم فقط برای احمد بن ازهر این روایت را نقل کرده و نه دیگران!!
ذهبی پس از نقل این عبارت می گوید:
در شیعه بودن عبدالرزاق-در زمینه حدیث نگاری و کتاب هایش-سرّی هست. او در این باره به معمر مراجعه نکرده. اما جرأت نقل این روایت را برای افرادی مانند احمد، ابن معین و علی را نیز نداشته؛ بلکه حتی وی این روایت را در تألیفات خویش نیز نیاورده و با یک حال ترس و احتیاط این روایت را فقط نقل کرده است. (23)
آن چه گذشت خلاصه ای از این داستان است... هدف از نقل آن، این بود که آنان در بسیاری از موارد با وجود پذیرش ثقّه بودن کسی، وی را سرزنش می کنند که چرا در فضیلت حضرت علی(علیه السلام) و یا علیه دشمنان و کینه توزان به آن حضرت، روایت نقل کرده است. به همین دلیل در اظهار نظرهایشان نوسان فراوانی دیده می شود.
از این رو اگر بتوانند درباره ثقه بودن این راوی خدشه وارد می کنند. در غیر این صورت عبارت روایت را تحریف می نمایند و یا چیزی از آن حذف می کنند و یا حدیثی را در برابر آن جعل می نمایند و در نهایت وقتی دستشان از این قبیل کارها کوتاه شد، آن را به دیگران-مانند برادرزاده معمر-نسبت می دهند که او را نیز رافضی مذهب می نامند و می گویند: معمر نوشته هایش را در دسترس او قرار داده بود و با دسیسه گری این روایت را در کتاب معمر افزوده است و معمر، عبدالرزاق و دیگران از این مسأله آگاه نشده اند!!
اما ببینیم این فرد (برادرزاده معمر) چه کسی بوده؟
چه دلیلی بر رافضی بودن وی در دست است؟
چگونه او به نوشته های معمر دسترسی داشته و می توانسته خودش مطالبی در آن بنویسد؟
در حالی که معمر می دانسته که او رافضی است. شاید هم بگویند: او از این موضوع بی خبر بوده است!!
کوتاه سخن این که ابراهیم بن محمد بن میمون، فرد ثقه و مورد اعتماد است؛ چنان که ابن حبان او را ثقه دانسته و هیچ کس نیز در این موضوع دیدگاه مخالف ندارد. فقط ضعف او این است که از راویان فضایل حضرت علی(علیه السلام) است.
علی بن عابس
راوی دیگر این حدیث که به همین ضعف مبتلا است استاد ابراهیم، علی بن عابس است.او از راویان کتاب صحیح ترمذی است. (24) اما درباره وی سخنانی مطرح کرده اند که تنها دلیل این مطالب، نقل روایت بالا در فضیلت حضرت علی(علیه السلام) و روایات دیگر در باب فضایل و مناقب آن حضرت است.
سخن ابن عدی گواهی بر گفته ماست که می گوید: او روایات نیکویی نقل کرده است. او از ابان بن تغلب و دیگران روایاتی عجیب و غریب نقل کرده است، با وجود ضعف وی، روایاتش نوشته و نقل می شود. (25)
وقتی می دانیم که ابان بن تغلب از بزرگان و شخصیت های برجسته مذهب امامیه اثنی عشری و افراد ثقه و مورد اعتماد است، در می یابیم که به چه دلیل روایات او عجیب و غریب هستند؟!
هم چنین برای ما مشخص می شود که آنان علی بن عابس را فقط به دلیل نقل این روایات ضعیف می دانند. اما در روایات دیگری که او نقل کرده، فردی ثقه قلمداد می شود و به همین دلیل روایات وی نوشته و نقل می شود!
به دیگر سخن، به جزو روایاتی که او در باب فضایل-و به تعبیر ابن عدی احادیث شگفت آور و غریب-نقل کرده در موارد دیگر، ثقه و مورد اعتماد است.
اگر این روای راستگو نبود و کذّاب و دروغ گو بود، هرگز او نمی توانست بگوید که روایات وی نوشته و نقل می شود.
ابوجحّاف
راوی دیگر استاد علی بن عابس، ابوجَحّاف همان داوود بن ابی عوف است که او نیز به همین تضعیف مبتلا است. او از راویان کتاب سنن ابی داوود، السنن الکبری نسائی و سنن ابن ماجه است.احمد بن حنبل و یحیی بن معین وی را توثیق کرده اند. ابوحاتم نیز می گوید: او در زمینه نقل حدیث، فردی صالح است.
نسائی می گوید: اشکالی بر وی نیست. (26)
با این حال، این فرد از کسانی است که ابن عدی می گوید: قابل استناد نیست. در حالی که ابن عدی اذعان دارد که هیچ کس در مخدوش بودن این فرد، سخنی به میان نیاورده است.
چرا وی قابل اعتماد نیست!؟
برای پاسخ به این پرسش، به عبارات وی توجه کنید:
«ابوجحّاف، روایاتی غیر از آن چه ذکر کردم نیز دارد. او از غُلّو کنندگان شیعه است. عموم روایاتش درباره اهل بیت است. ندیدم که کسی به هنگام بحث رجال حدیث، درباره وی سخنی بیان گر مخدوش بودن وی بگوید. اما او از نظر من راوی قوی نیست و در زمینه نقل حدیث نمی توان به وی استناد کرد». (27)
اعمش
از دیگر راویان این حدیث اعمش است. او نیز یکی از راویان صحاح شش گانه است. (28)کوتاه سخن این که حدیث ابونعیم-حتی چنان چه بعضی از راویان آن شیعه بوده باشند-معتبر است و جای تردید در هیچ یک از راویان و سند این روایت نیست که اینان افراد ثقه و مورد اعتماد هستند و در جای خود ثابت شده که از نگاه اهل سنّت، شیعه بودن راوی، به ثقه و مورد اعتماد بودن وی خدشه ای وارد نمی کند.
این مطلب را در بحث ها از ابن حجر عسقلانی (29) و دیگر حدیث شناسان اهل سنّت نقل کرده ایم.
در خصوص راوی دیگر این حدیث؛ یعنی عطیه نیز در ادامه، مطالبی را بیان می کنیم.
پینوشتها:
1. سوره مائده: آیه 67.
2. برخی گفته اند: او در سال 411 هـ ق وفات یافته است.
3. برای آگاهی بیشتر در این زمینه، ر.ک: نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، ج8، ص 195-253.
4. سوره مائده: آیه 67.
5. به رغم این که در منابع اهل سنّت درود و صلوات پس از نام مبارک پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به صورت ناقص(ابتر) آمده است، ما طبق فرمایش حضرتش، درود و صلوات را به صورت کامل آورده ایم.
6. تفسیر حبری: 262.
7. خصائص الوحی المبین (نگارش شیخ یحیی بن حسن حلّی، معروف به ابن بطریق در گذشته سال 600) ص 53، به نقل از کتاب ما نزل من القرآن فی علیّ تألیف ابونعیم اصفهانی.
8. تاریخ بغداد: 220/5-221.
9. به کسی که به نقل احادیث با ذکر سلسله سند می پردازد، مُسنِد می گویند.
10. سیر أعلام النبلاء: 69/16.
11. سیراعلام النبلاء: 21/14.
12. تاریخ بغداد: 43/3.
13. الثقات: 74/8.
14. سیر أعلام النبلاء: 364/12.
15. همان: 366/12.
16. میزان الاعتدال: 82/1.
17. همان: 609/2.
18. تقریب التهذیب: 505/1.
19. کنیه ی احمد بن ازهر، ابوازهر است.
20. سیر أعلام النبلاء: 366/12.
21. میزان الاعتدال: 613/12.
22. تاریخ بغداد: 42/4.
23. سیر أعلام النبلاء: 367/12.
24. تقریب التهذیب: 39/2.
25. الکامل فی الضعفاء: 190/5، شماره 1347.
26. میزان الاعتدال: 18/2.
27. الکامل فی الضعفاء: 82/3-83، شماره 625.
28. تقریب التهذیب: 331/1.
29. هدی الساری: 382 و 398، مقدمه ی فتح الباری: 398 و 410.
حسینی میلانی، آیت الله سیدعلی، (1391)، آیات غدیر از دیدگاه اهل سنّت، ترجمه: هیئت تحریریّه ی انتشارات الحقایق، قم: الحقایق، چاپ اول
/م
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}